تولد 19 سالگی انیمیشن آواتار: آخرین باد افزار، با انتشار لایو اکشن جدید آن همراه بود. لایو اکشنی که در 10 قسمت 50 الی 60 دقیقهای ساخته شده و تمام فصل اول انیمیشن اصلی را اقتباس میکند. البته که این اقتباس کاملاً مستقیم نیست و سازندگان تصمیم گرفتند به جای بازساری صحنه به صحنه، وقایع را در هم آمیخته و در روایتی یک پارچهتر به تصویر بکشند. تصمیمی که چندان بد نیست و در برخی اوقات حتی بهتر از انیمیشن ظاهر شده اما در برخی دیگر از داستانها بسیار ضعیف عمل کرده است. در نقد و بررسی لایو اکشن Avatar The Last Airbender نیز به همین مسائل خواهیم پرداخت و بررسی میکنیم که آیا با اقتباسی با ارزش طرف هستیم و یا یک لایو اکشن دیگر که تنها برای پول بیشتر ساخته میشود.
در یک توصیف کلی، جلوههای بصری لایو اکشن خارقالعاده است. از کنترل عناصر تا جانوران خیالی، همگی به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده شدهاند. اما ایرادی که بیش از هر چیز به چشم میخورد، ریتم تند، گاهاً شخصیت پردازی ضعیف و در برخی موارد بازیگری ضعیف است. البته که اغلب بازیگریها به غیر مواردی، کاملاً قابل قبول یا حتی بسیار عالی بود. مسئله شخصیت پردازی نیز برای برخی از شخصیتها عالی، و برای برخی دیگر حتی افتضاح بود. در ادامه نقد و بررسی لایو اکشن آواتار آخرین باد افزار به بررسی تک تک این موارد در هر اپیزود خواهیم پرداخت و در یک جمع بندی نهایی، بحث را به پایان میرسانیم.
آخرین باد افزار
شاید بزرگترین تغییر لایو اکشن، در آغاز آن باشد. بر خلاف انیمیشن که داستان را در قطب شمال و زمان بیرون آمدن آواتار از کوه یخ نشان میداد، اما در لایو اکشن داستان از صد سال پیش و کمی قبل از حمله ملت آتش به راهبان باد آغاز میکند. تغییری که کاملاً به جا بود و لحظات واقعاً هیجان انگیزی را به داستان اضافه کرد. این بار برای اولین بار شاهد نسل کشی باد افزاران توسط ملت آتش هستیم که فضایی بسیار تاریکتر از انیمیشن را در این سریال ایجاد میکند.
اگرچه که چیز زیادی از آب افزاری در این اپیزود نمیبینیم، اما خاک افزاری، آتش افزاری و باد افزاری بسیار خیره کننده است. شخصیتها نیز اغلب معرفی خواب و جذابی داشته و بازیگریها قابل قبول است. در این جا ایفای نقش ایان اوسلی در نقش ساکا، و دالاس لیو در نقش زوکو بیش از دیگران مورد توجه قرار میگیرد. به طور کلی، این اپیزود شروع مناسبی برای سریال بوده و حتی یک از بهترین اپیزودهای کل سریال سریال است که با مقدمهای 20 دقیقهای آغاز شده و در ادامه داستان 3 اپیزود اول انیمیشن را با کمی تغییر، به نمایش میگذارد.
جنگجویان
اپیزود جنگجویان کیوشی تلاش میکند تا مشابه سریال اصلی باشد، اما یک اشکال بزرگ اینجا وجود دارد. شخصیت ساکا در حقیقت یک فرد جنسیت زده بود که اعتقاد داشت مردها بهتر، و قویتر از زنها هستند. بیشک این عقیده چیزی است امروزه میدانیم اشتباه است و باید به فراموشی سپرده شود پس سازندگان لایو اکشن، تصمیم گرفتند این جنبه از شخصیت ساکا را به کلی حذف کنند. تا اینجا نه تنها مشکلی دیده نمیشود، بلکه حتی بهنظر میرسد که نتفلیکس کار خوبی برای حذف این خصوصیت ساکا انجام داده باشد. اما مشکل اصلی اینجاست که در داستان اصلی، ساکای جنسیت زده توسط چند دختر که جنگجویان کیوشی هستند در مبارزه شکست خورده و در ادامه با اعتراف به ضعیف بودنش نسبت به آنها، متوجه اشتباهش میشود. درواقع از این مسئله درس میگیرد و نگاه جنسیت زدهاش تقریباً از بین میرود.
همچنین ببینید: هرآنچه از فصل دوم سریال وان پیس میدانیم!
در لایو اکشن اما ساکا اعتقادی به برتر بودن مردها ندارد و انگار که جای این مسئله در این اپیزود خالی است. محرک اصلی رابطه عاشقانه بین ساکا و سوکی همین درس گرفتن ساکا از اشتباهش بود که با حذف چنین مسئلهای از داستان، رابطه آنها کمی مصنوعی به نظر رسیده و انگار که آنها به اجبار از یکدیگر خوششان آمده باشد.
آواتار کیوشی
اما شاید بهترین سکانس کل لایو اکشن آواتار، در پایان همین اپیزود جنگجویان باشد. زمانی که آنگ برای اولین بار با کیوشی ارتباط گرفته، و او از طریق جسم آنگ جزیره را از دست آتش افزاران نجات میدهد. گفتگوی آنگ و کوشی تنش بسیاری به داستان میافزاید و پایان آن با این مبارزه حیرت آور، لحظهای به یاد ماندنی را میسازد.
کاری که کیوشی در این اپیزود انجام داد، مشابه اپیزود معبد روکو از انیمیشن بود که آواتار روکو وارد جسم آنگ میشد و معبد را بر سر آتش افزاران خراب میکرد. جایگزینی کیوشی با روکو به عنوان راهنمای اصلی و اولین آواتار پیشینی که آنگ با او ارتباط میگیرد، چیزی نیست که بخواهیم آن را ایراد حساب کنیم اما به شخصه ترجیح میدادم که آواتار روکو جایگاه خود را حفظ میکرد. دلیل اصلی آن نیز این است که روکو آخرین آواتار قبل از آنگ بود و شخصاً شاهد آغاز جنگ ملت آتش با جهان بود و حتی این را اشتباه خودش میدانست که توانایی جلوگیری از آن را نداشت. اما کیوشی، هیچ ارتباط شخصیای با وقایع سریال ندارد. با این حال نمیتوان انکار کرد که ایوان چپمن یک کیوشی بینظیر بود.
اوماشو
اپیزود مربوط به اوماشو، کمی شلخته و شلوغ است؛ چرا که تلاش کردهاند داستان چند اپیزود مختلف را که هیچ ربطی به هم نداشتند، در اینجا یکی کنند. اما همچنان یکی از بهترینهای کل سریال است. بیش از هر چیز، جنگجویان آزادی هستند که در این اپیزود میدرخشند. مکانیست و پسرش لئو نیز با وجود تغییری گسترده در داستانشان، اما همچنان همان اثر گذاری قبلی را دارند.
همچنین ببینید: مورد انتظار ترین انیمه های 2024؛ از وان پانچ من تا شیطان کش!
یکی دیگر از لحظههای جذاب این اپیزود، مبارزه آنگ و زوکو بدون استفاده از کنترل عناصر است تا بتوانند پنهان بمانند. اپیزود اوماشو از بهترینها است اما در بررسی آواتار آخرین باد افزار نتفلیکس از آن خیلی زود میگذریم تا بتوانیم بقیه قسمتهای داستان را بهتر و بیشتر بررسی کنیم.
در تاریکی
داستان اوماشو در اپیزود بعدی ادامه مییابد. جایی که بازهم شاهد ادغام شدن چند داستان مختلف هستیم. اولین آنها، داستان تونل مخفی است که از فصل دوم انیمیشن میآید اما در همین فصل اول، شاهد آن هستیم. تونل مخفی اپیزودی بسیار زیبا، و عاشقانه بود اما در اینجا یک چیز کم دارد؛ ساکا و کاتارا خواهر و برادر هستند! به جای ترکیب آنگ و کاتارا در غاز که اپیزودی عاشقانه را میساخت، حالا یک خواهر و برادر در وسط داستانی عاشقانه قرار دارند که مشخص است به عشقی غیر عاطفی بدل میشود و همین مسئله، از اثر گذاری آن میکاهد.
اما در سوی دیگر، تغییرات مربوط به بومی و مبارزهاش با آنگ حتی شاید بهتر از انیمیشن باشند. این بار بومی در این جنگ طولانی تقریباً سلامت روان خود را از دست داده و در مبارزهای تا حد مرگ، وظیفه سنگینی که بر دوش آواتار قرار دارد را به او نشان میدهد. این قطعاً به جدیتر شدن تمام داستان کمک میکند.
از سوی دیگر، نباید بخش مربوط به دستگیری عمو آیرو و نجات او توسط زوکو را فراموش کنیم. سربازی که متوجه هویت حقیقی آیرو میشود، اگرچه که شخصیتی فرعی است، اما یکی از بهترین بازیهای تمام سریال را انجام میدهد. احساسات او در لحظهای که میخواهد شخصاً آیرو را پیش از انتقالش به زندان بکشد، کاملاً قابل درک بوده و حتی میتوانید خود را جای او بگذارید. دستگیری آیرو بهترین بخش این اپیزود است.
شهر اشباح
شهر اشباح در یک کلمه بدترین اپیزود تمام سریال است. تغییرات غیر ضروری، بیمنطق و عجیب، باعث سطحی شدن آن، و صرفاً رخ دادن هر اتفاق بدون پشتوانه خاصی شده است. حتی هیچ دلیلی وجود نداشت که بخواهند ساکا و کاتارا را به همراه آنگ به دنیای ارواح بکشانند تا قربانی کوه باشند. البته همچنان نباید جلوههای بصری خارقالعاده را از یاد ببریم و حتی اگر سناریو این اپیزود افتضاح باشد، اما کوه همچنان میتواند حس ترس را با ظاهر مرموزش ایجاد کند.
نقابها
از بخش مربوط به معبد روکو و روح چهرهها که مادر کوه است بگذریم، نقابها حتی میتواند بهترین اپیزود فصل اول باشد. بخش مربوط به معبد روکو کاملاً سطحی است و انگار که تنها از اجبار آن را در داستان جای دادند. اما با چشم پوشی از آن، به داستان بینظیر زوکو میرسیم. زوکو در ابتدا به عنوان روح آبی، سکانسهایی که عیناً از انیمیشن برگرفته شدند را به تصویر میکشد و سپس، گفتگویی بسیار عمیق را با آنگ دارد. چیزی که در انیمیشن ندیدیم و حالاً آنگ و زوکو صحبتی کمی دوستانهتر دارند و انگار توانستهاند حداقل برای لحظهای یکدیگر را درک کنند. هرچند که قطعاً نمیتوانند به این زودیها دوست یکدیگر باشند.
همچنین ببینید: 10 تا از بهترین انیمه های 2023 ؛ از توکیو ریونجرز تا پایان اتک آن تایتان
ترکیب این با فلش بکهایی از دوران پیش از تبعید زوکو و مبارزه با پدرش، بار احساسی بسیاری را به سریال اضافه میکند که با سکانس پایانی و ادای احترام خدمه کشتی که تازه متوجه شدند چگونه زوکو برای آنها فداکاری کرده بود، به اوج خود میرسد. علاوه بر نویسندگی، بیش از هرچیز بازیگری خارقالعاده دالاس لیو است که بار احساسی شخصیت را بر دوش میکشد.
شمال
در پایان همه چیز به قطب شما میرسد. اما این اپیزود نیز چندان چنگی به دل نمیزند. در وهله اول، عنوان کتاب اول آواتار، آب است. فصل اول نیز اقتباسی از همین بخش داستان محسوب میشود. درواقع در این فصل آواتار باید آب افزاری بیاموزد و در فصل آینده به دنبال خاک افزاری باشد. اما حتی یک سکانس از آب افزاری آواتار آنگ در کل فصل اول وجود ندارد! حتی حالا که به قطب شمال رسیدهاند، به نظر نمیرسد که او تمایلی داشته باشد از استاد پاکو آب افزاری یاد بگیرد و به همین سادگی از چنین مسئله بزرگی عبور میکنیم. پس تا اینجا یک فصل کامل، آواتار تنها توانایی باد افزاری را دارد.
رابطه ساکا و یوای نیز کمی اجبار شده و بیمنطق جلو میرود. اینکه یوای بدون هیچ دلیلی ساکا را در دنیای ارواح دیده باد و صرفاً به همین دلیل تنها با دیدن او عاشقش شود، زیادی سریع و ساده بود. به وضوح مشخص است که سازندگان در ساخت روابط عاشقانه به طور کلی ضعفی بزرگ دارند.
کاتارا نیز حالا دقیقاً تبدیل به یک شخصیت کلیشهای سطحی شده است. چیزی که در انیمیشن به هیچ عنوان نبود! زمانی که برای یادگیری شفابخشی با آب افزاری فرستاده میشود، همچون داستان اصلی با اینکه بهخاطر زن بودن حق مبارزه ندارد شکایت میکند اما حتی ذرهای آموزش شفابخشی نمیبینید. این نکته زمانی حائز اهمیت است که میدانیم توانایی شفابخشی او در ادامه داستان بسیار نقشی کلیدی دارد. از سوی دیگر، او موفق به راضی کردن استاد پاکو برای آموزش دادنش نمیشود و به طرز خارقالعادهای، خود به خود تبدیل به یک استاد آب افزاری شده است. استاد پاکو نیز که بهخاطر جنسیت کاتارا حاضر به آموزش او نبود، در پایان داستان ناگهان از کاتارا میخواهد که به دیگران آب افزاری آموش دهد! متاسفانه کاتارا کاملاً کلیشهای، شعاری، و سطحی شده است و لحظات کمی در سریال دارد که به رشد شخصیتیاش کمک میکند.
افسانهها
وقایع بخش پایانی تقریباً مشابه داستان اصلی رخ میدهد. البته که چند تغییر غیر ضروری که تنها داستان را پیچیده میکنند نظیر خنجر آواتار کوروک یا مسئله مربوط به ماه یخ صورت گرفته است. استفاده از نورپردازی ویژه پس از اسیر کردن، و سپس قتل روح ماه فضایی ترسناک و دلهره آور ایجاد میکند. استفاده روح اقیانوس از جسم آنگ، مظهری از گودزیلا را به وجود میآورد که ناوگان آتش افزارها را نابود کرده و آنها را مجبور به عقب نشینی میکند.
ظاهر فیزیکی روح آب خارقالعاده است و جلوههای بصری آن نمیتوانست بهتر از این باشد. اگرچه که به شخصه سکوت او در انیمیشن را به فریادهای هیولا وار او در لایو اکشن ترجیح میدادم. سکوت او هنگام نبرد، حس وحشت آن لحظه را بیشتر میکرد که در اینجا کمی متفاوت بود. یک تغییر بیدلیل دیگر، این بود که در اینجا گفته شد روح اقیانوس جسم آنگ را برای همیشه تسخیر کرده و حتی پس از پایان یورش آتش افزاران نیز آزاد نخواهد کرد.
یکی دیگر از بهترین صحنههای این اپیزود، مبارزه زوکو و ژائو بود که باری دیگر بازی درجه یک دلاس لیو رو به ما نشان میدهد. و در نهایت اپیزود با برخی از بهترین لحظههای فصل اول به پایان رسید اما شاید موفق به ساخت حسی که ما را بیصبرانه مشتاق فصل دوم نگه دارد نبود. شاید دلیل اصلی آن، حذف بخشی که آنگ متوجه میشد ستاره دنباله دار سوزین درحال بازگشت است و وقت کمی برای جلوگیری از آن دارد میباشد.
جمع بندی
جلوههای ویژه چشم نواز، بازیگریهایی که گاه بینقص و گاه متوسط هستند، و داستانی که کمی ضعیفتر از منبع اقتباسش است. این جمله میتواند بهترین توصیفی باشد که از تمام فصل اول داشته باشیم. انیمیشن آواتار درباره چند آواتاری جوان به همراه دوستانش بود که در راه نجات جهان، بازیگوش بودند و اغلب در داستانکهایی غیر ضروری گیر میافتادند که برای رشد شخصیتی آنها مناسب بود. اما اینجا و با جدیتر کردن لحن کلی سریال، جایگزینی برای نحوه رشد شخصیتی بسیاری از آنها استفاده نشد و نتیجه آن، این است که شخصیت مهمی همچون کاتارا به شخصیتی کاملاً مصنوعی تبدیل شده است. اما در هر صورت، اگر طرفدار انیمیشن آواتار باشید، بیشک این اقتباس لحظات بسیار خوشی را برای شما ایجاد میکند. از همراهی شما تا پایان نقد و بررسی لایو اکشن Avatar The Last Airbender سپاسگذاریم. اگر بخواهیم این سریال را رده بندی کنیم، میتوانیم آن را اقتباسی متوسط رو به بالا با ایراداتی که میتوانند در فصل بعدی بهبود یابند حساب کنیم.