سینمافیلم سینمایی

بررسی فیلم اوپنهایمر؛ قهرمان‌سازی یا روایت یک دانشمند؟

مگر اینکه زیر یک سنگ زندگی کرده باشید، احتمالاً از هیاهوی پیرامون «اپنهایمر» کریستوفر نولان، فیلمی که به زندگی «پدر بمب اتمی» می پردازد، آگاه هستید. فیلمی که محصول سال 2023 است و توانسته قسمت اعظمی از رسانه‌های جهان را مشغول خود کند. در کنار فیلم موردانتظار باربی، «اوپنهایمر» توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرده است و تحسین منتقدان را از زمان اکرانش در آخر هفته گذشته به دست آورده است. در این مقاله قرار است بررسی سطحی و کوتاهی داشته باشیم که آنچیزی که درون این فیلم می‌گذرد.

داستان فیلم اوپنهایمر

کیلین مورفی، بازیگر نقش اوپنهایمر

این فیلم بینشی در مورد میراث چند وجهی اوپنهایمر ارائه می دهد – که در ابتدا قصد داشت بمب را به صلح برساند و تنها برای مقابله با تلفات ویرانگری که در ژاپن بر جا گذاشت. همانطور که بینندگان با این فیلم تفکر برانگیز درگیر می شوند، امیدواریم که این فیلم علاقه آنها را نسبت به مشارکت های خارق العاده سایر دانشمندان تأثیرگذار که تاریخ را به طور پاک نشدنی شکل داده اند، برانگیزد. در میان این افراد برجسته، دستاورد یک مرد برجسته است که با نجات جان یک میلیارد انسان اعتبار یافته است – شاهکاری قابل توجه که کاوش بیشتر را تضمین می کند (و شاید فیلم بلند خودش!)

کیلین مورفی، بازیگر نقش اوپنهایمر

لحظه ای در اوپنهایمر است که بالاخره آماده آزمایش بمبی هستند که همه این دانشمندان درخشان در لوس آلاموس، نیومکزیکو در چند سال گذشته ساخته اند، زمانی که همه چیز ساکت می شود. سکون و سکون به وجود می‌آید و نور شدید و سوزان همه چیز را می‌پوشاند. تماشاگران به این جهنم دیوانه خیره می‌شوند که با کرم ضدآفتاب پوشانده شده و عینک‌های محافظ روی صورتشان بسته شده است. و سپس، ناگهان، موج شوک. یک رعد و برق وحشتناک این یک نیروی طبیعت است و کاملاً غیر طبیعی. به عنوان اوج فیلمی در مورد ایجاد اولین بمب اتمی، عالی است. اما نقطه اوج نیست. پس از اینکه اوپنهایمر و تیم فیزیکدانان، مهندسان، ریاضیدانان و مقامات نظامی با موفقیت بمب را آزمایش کردند، ما فقط دو سوم راه را طی کردیم. قانون سوم تازه شروع شده است.

همچنین ببیند: 10 فیلم پیشنهادی برای گیمرها؛ از گیمر تا جومانجی

مرور کلی فیلم اوپنهایمر

رابرت داونی جونیور در نقش بین استراوس در فیلم اوپنهایمر

درست است اگر بگوییم که از شروع تا پایان فیلم جذاب است اما این نیز درست است که بگوییم اوپنهایمر بسیار طولانی است و داستان آن بسیار درهم و برهم است که نمی‌توان آن را چیزی بیش از یک فیلم زندگی‌نامه‌ای از لحاظ بصری تحریک‌آمیز دانست که به نظر می‌رسد کمتر به مطالعه شخصیت‌ها علاقه‌مند است تا ایجاد حال و هوا. کریستوفر نولان دوست دارد در فیلم‌هایش ترفندهایی را با زمان‌شناسی بازی کند که اغلب به موفقیت‌های بزرگی دست می‌یابد، اما در اینجا عادات سبک و روایی نولان بیش از حد نگران‌کننده است. بیش از حد ناسازگار است. این Tenet نیست. ما نمی‌خواهیم وقت خود را صرف گیج کردن جدول‌های زمانی کنیم.

تعاملات شخصیت‌های فیلم اوپنهایمر

برای هر کسی که با این تاریخ خاص و بازیکنان آن آشنا نیست، دنبال کردن اوپنهایمر نه تنها دشوار است، بلکه اهمیت دادن به آن نیز سخت است. افشای بزرگ – حدود دو سوم فیلم – شوکه کننده یا قانع کننده نیست، زیرا رابطه بین استراوس (با بازی رابرت داونی جونیور با ذوق و شوق) و اوپنهایمر (در یک فیلم پرفروش برای کیلین مورفی) هرگز وجود ندارد. به خوبی تثبیت نشده است.

همچنین ببیند: مورد انتظار ترین فیلم های اقتباسی از بازی های ویدیویی

اگر نولان سعی می‌کرد تعاملات شخصیت‌ها را زودتر در فیلم توسعه دهد، پیچش‌ها و چرخش‌هایی که بعداً به وجود می‌آید ممکن بود معنایی داشته باشد. اما این فیلمی است که به نظر می رسد کاملاً علاقه ای به بیان یک داستان انسانی ندارد و نیمی از آن علاقه زیادی به هوشمندی در مورد آن دارد. لحظه های انسانی البته اینجا و آنجا وجود دارد. صحنه‌هایی پراکنده در سه ساعت طولانی فیلم که در آن شخصیت‌ها چیزهایی را احساس می‌کنند یا با یکدیگر درگیری دارند. اما این مجموعه از لحظات به چیزی شبیه به یک داستان منسجم منجر نمی شود.

دنبال کردن شخصیت ها و روند زمانی

بازیگران بسیار زیاد هستند، حتی پر از ستاره‌ها و نقش‌های کمدی بیشتر از شهر سیارکی وس اندرسون، که مملو از A-listers در نقش‌های فهرست C بود. ردیابی همه این دانشمندان و سیاستمداران و ژنرال ها و همسران و معشوقه ها بدون فلش فورواردها و فلش بک های مضحک نولان به اندازه کافی سخت است. (و در حالی که شهر سیارک نیز بیشتر مجموعه ای از لحظات بود، آن لحظات حداقل باعث شد در پایان چیزی احساس کنم).

همچنین ببیند: بهترین فیلم های اقتباسی از بازی های ویدیویی براساس راتن تومیتوز

جدول زمانی به صورت بصری از طریق استفاده از فیلم های رنگی و سیاه و سفید انجام می شود. ما از نظر رنگی به قبل از آزمایش ترینیتی و پایان جنگ جهانی دوم و در دوران پس از جنگ که سیاه و سفید فیلمبرداری می‌شود، پایبند هستیم. اما حتی در اینجا، نولان قوانین خود را زیر پا می گذارد و ما را قادر به اتکا به اشباع زدایی برای ریشه یابی در رویدادها نمی کند. این ناامید کننده است، بیشتر به این دلیل که جهش در جدول زمانی غیر ضروری به نظر می رسد. مطمئناً، بیشتر فیلم‌های زندگی‌نامه‌ای به ترتیب زمانی گفته می‌شوند، و من فکر می‌کنم بحثی وجود دارد که چرا اینقدر دور زدن منطقی است، اما من مطمئن نیستم که این استدلال چیست.

موسیقی فیلم اوپنهایمر

استفاده نولان از موسیقی بلند و شدیداً تنش‌زا برای ایجاد حس تنش، در این فیلم عمدتاً آرام درباره دانشمندانی که وحشتناک‌ترین اختراع تمام دوران را سرهم می‌کنند، در اینجا به دست نیامده است. مطمئناً، فاجعه نزدیک می شود، اما گاهی به نظر می رسد که اختلاف صوتی به سادگی تنش روایی واقعی را پر می کند. ناهماهنگی عجیبی است کوبیدن، ساختن، سازهای پر از باس، احساس ترس و وحشت در حال افزایش، همه به یک اوج در . . . یک اتاق شنوایی کوچک، جایی که اوپنهایمر را می‌بینیم که پس از جنگ توسط دولت خودش راه‌آهن می‌رود، و از یک جلسه تحقیرآمیز بر سر مجوز امنیتی‌اش، دور از چشم عموم رنج می‌برد.

موضوع و ریتم درام در فیلم اپنهایمر

درام دادگاه و درگیری که اوپنهایمر پس از جنگ بر اساس مخالفت او با مسابقه تسلیحات هسته ای با آن روبرو شد نیز جذاب است. تاریخ او از سیاست چپ نیز همینطور است. این زایمان است که من را کمی سرد می کند، کمی سرگیجه اما نه سرگیجه سرگرم کننده. پیچ و تاب هایی که فیلمی مانند Interstellar را اینقدر قدرتمند می کند، به سادگی در یک داستان واقعی چندان موثر عمل نمی کند. یا شاید نولان در اینجا کمی بیش از حد قابل پیش بینی باشد.

ایفای نقش کیلین مورفی به عنوان بازیگر اصلی

کیلیان مورفی فوق العاده است. در اجرای او جوایز اسکار روی آن نوشته شده است، و به حق. او فیلم را بسیار بیشتر از آنچه در غیر این صورت می‌شد قابل تماشا می‌کند. رابرت داونی جونیور بالاخره از تونی استارک خلاص شد و به ما یادآوری می‌کند که واقعاً چه بازیگر لعنتی خوبی است وقتی مواد خوبی برای کار با او در نظر گرفته شده است. بازیگران لعنتی بسیار خوبی در اینجا حضور دارند، از جمله امیلی بلانت در نقش کیتی، همسر الکلی و رنج کشیده اوپنهایمر. من بیشتر لیست می کنم، اما تعداد آنها برای شمارش بسیار زیاد است. برخی، مانند رامی ملک در نقش دکتر هیل، اندکی بیشتر از فیلم‌های پرتاب‌کننده هستند تا اینکه ناگهان نقش بسیار مهمی برای بازی کردن دارند – و به خودی خود رویکردی دلخراش که مرا به این فکر انداخت که «آه، حدس می‌زنم تصمیم گرفتند چند خط به مالک بدهند. این چیزی نیست که بخواهید در آن نقطه از یک فیلم به آن فکر کنید. و همچنین چیزی به نام چهره های قابل تشخیص بیش از حد در یک فیلم وجود دارد، اگرچه شاید این بحث برای زمان دیگری باشد. صرف نظر از این، اجراها در همه جا بی‌نقص هستند، از مت دیمون گرفته تا گری اولدمن و هر کس.

جمع بندی

در نهایت، این فیلمی است که به نظر می‌رسد بسیار تلاش می‌کند تا عمیق و قدرتمند باشد، اما آنقدر از داستان خود با ترفندهای دوربین و موسیقی بلند و دیالوگ‌آمیز پوشانده شده است که گویی نتوانسته در یک تناسب منطقی روایتی عمیق خلق کند. البته توجه نولان به جزئیات فوق‌العاده است، اما می‌دانیم که آیا او حتی این ظرفیت را دارد که هر از گاهی مستقیماً آن را پخش کند، یا همه آن دود و آینه است (مثلا آنطور که در فیلم The Prestige اتفاق افتاده است).

صحنه پایانی بسیار دلخراش و قدرتمند است. خود بمب، پرهای وحشیانه آن، انفجار صدا لحظاتی طولانی پس از فوران کورش، تقریباً دلیل کافی برای دیدن فیلم به تنهایی بود. اما یک توخالی در همه آن وجود دارد که من نمی توانم کاملاً آن را تکان دهم. شاید قرار باشد پس از تماشای چنین تاریخ تلخی احساس پوچی کنیم. برای علاقه مندان به تاریخ لس آلاموس و فیزیکدانان، شاید در اینجا چیزهای زیادی برای دوست داشتن وجود داشته باشد.

منبع
Forbes

کوروش

اکنونم را اینگونه می‌گذرانم که اندکی دانشجوی علم، اندکی طراح و ایده‌پرداز، اندکی بازی ساز، اندکی نوازنده و اندک تری نویسنده. با اینکه با چیزهای زیادی شگفت زده نمی‌شوم اما همیشه به دنبال شگفتی هستم. دوست دارم با کتاب‌‌هایم زندگی کنم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا