بررسی بازی ویدیویی

بررسی بازی Blasphemous؛ نقدی جدی بر کاتولیک

بازی های ویدیویی بجز اینکه ابزار مناسبی برای سرگرم شدن های دسته جمعی و تک نفره هستند، یک بستر مناسب برای داستان گویی و روایت های انتقادی هم هست. البته که نقد در مدیوم ویدیوگیم هنوز مثل باقی رسانه‌ها از جمله‌ کتاب و فیلم فراگیر نشده‌است، اما سازندگان اسپانیایی بازی Blasphemous در قالب یک مترویدوانیا پیکسل آرت مستقل به نقد سلطه‌ی کلیساهای کاتولیک در اسپانیا پرداخته‌است. شاید شما به عنوان یک گیمر دوست نداشته باشید خیلی درگیر انتقادهای جدی به مسائل حساس شوید؛ بنابراین باید این مژده را به شما بدهم که قرار نیست در Blasphemous فقط یک داستان انتقادی بشنوید. به مناسبت عرضه نسخه دوم این بازی، نگاهی به نسخه اول بازی می اندازیم تا با درک بیشتری به سراغ نسخه دوم برویم.

توبه کار به پا خیز!

به پاخاستن penitent one از گور

ورود شما به بازی Blasphemous کاملا شبیه به دارک سولز 3 است. کاراکتر Penitent One که حتی اسم آن هم از روی Ashen One کاراکتر اصلی دارک سولز 3 گرفته‌شده‌‌. میان پرده ابتدایی یک روایت گنگ از پیشینه‌ی یکی از شخصیت های بازی را در فضایی کاملا تیره و غم انگیز دربردارد. بعد از پایان روایت میان پرده اول، کاراکتر شما دقیقا مشابه چیزی که در دارک سولز 3 دیدیم از گور بلند می‌شود و به مسیر نامعلومی می‌رود. این آغاز کار شما در دنیای بزرگ بازی است. سرزمین بازی کاستودیا نام دارد که الهامات زیادی از شهر سویل اسپانیا در آن مشاهده می‌شود.

طراحی پیکسلی هنرمندانه

چیزی که از ابتدای بازی نظر شمارا جلب می‌کند و تا آخر این بررسی قرار است بارها ازش تمجید کنم، گرافیک هنری بازی است. برای گیمر های امروزی و نسل های جدیدتر، گرافیک واقع گرایانه یکی از الزامات اصلی یک بازی بشمار می‌رود. بازی Blasphemous دقیقا نقطه مقابل این دید امروزی است. تمام المان های بازی به صورت هنرمندانه‌ای به صورت پیکسل آرت طراحی شده‌اند. در این بازی نه تنها خبری از طراحی بازی در سه بعد نیست، که برای همان دو بعد هم طراحی پیکسلی درنظر گرفته‌شده‌. شما با تجربه بازی منظره هایی رو تماشا خواهید کرد که هر لحظه به تحسین طراحان بازی خواهید پرداخت.

از سبک طراحی گرافیکی که بگذریم، طراحی محیط بازی و استفاده از المان های محیطی آنقدر به جا و دقیق است که هیج چیز اضافه ای در محیط بازی مشاهده نمی‌کنید. هیچ المانی در بازی نخواهید دید مگر اینکه یک معنا و مفهوم یا اشاره ای به صورت پنهان در آن وجود داشته باشد.

گیمپلی چالش برانگیز؛ خامه روی کیک

دقت در انتخاب المان های بازی صرفا محدود به ویژگی های بصری بازی Blasphemous نمی‌شود. تمام پارامترهای مکانیکی بازی هم در بهترین حالت خود قرار داده‌شده‌اند. تاثیراتی که این بازی مستقل از سری دارک سولز گرفته‌، محدود به شروع بازی نمی‌شود. با اولین مردن، به این فکر می افتید که بله ما با یک دارک سولز دوبعدی سر و کار داریم! چالش های مبارزاتی بازی به شدت تحت تاثیر بازی های فرام سافت ور است. بجز چالش هایی که در مهارت های مبارزاتی با آن روبرو می‌‌شوید، باید با چالش های دیگری هم دست و پنجه نرم خواهید کرد که تجربه های نابی هستند.

باس ها و دشمنان بازی به قدر کافی شما را آزار خواهند داد. نه به این معنی که قرار است شما در بازی اذیت بشوید؛ قرار است به راحتی نتوانید مراحل مختلف بازی را از پیش بردارید. جدای از چالش های مبارزاتی، پازل های پلتفرمی و باس فایت های پلتفرمی به جذاب های گیمپلی بازی افزوده اند. نکته جالب دیگر در گیمپلی بازی، مکان هایی است که تقریبا مخفی هستند و بنظر فرعی می‌آیند که توهمی بیش نیست! در این مکان ها شما با موج هایی از دشمنان هایی که تا آن بخش از بازی با آن ها مبارزه کرده اید مقابله می‌کنید که مهارت های شما را می‌آزماید. پاداش این چالش ها اما فراتر از تصور است؛ شما برای مشاهده پایان اصلی بازی حتما لازم است این مکان ها را کشف و چالش های آن ها را پشت سر بگذارید.

کلیسای مادر اف مادرز اصلی ترین مکان بازی

به طورخلاصه‌، با اینکه گیمپلی بازی در ظاهر اقتباسی از چندین اثر بزرگ بنظر می‌رسد، در کمال شگفتی در هر نقطه‌ای از بازی، Blasphemous یک چیز جدید رو می‌کند و این ساخته‌ را از تمام ساخته‌های پیش از خود متمایز می‌کند. به طور مثال، از آنجاییکه بازی مترویدوینیاست شما انتظار نقشه بزرگ و چالش های پلتفرمی را دارید. اما ابتکار The Game Kitchen در ایجاد پلتفرم هایی که فقط با انجام دادن یک سری کار های خاص می توان آن ها را مشاهده‌‌کرد ستودنی است. در بین تمام چالش های زیبا و تر و تمیز، ایرادات ریز و جزئی ای در طراحی محیط ها و هوش مصنوعی دشمنان وجود دارد. به عنوان نمونه شما در کل بازی با پلتفرم سر و کار دارید دشمنانی دارید که فقط به صورت افقی حرکت می‌کنند اما در بالا و پایین رفتن شما در این پلتفرم ها کاملا گیچ بنظر می‌رسند.

مسئله مهمی که شاید در ذوق بزند، توع سلاح ها و شیوه های مبارزه است. در بازی شما صرفا با یک شمشیر به مبارزه دشمنان می‌روید. درواقع سازندگان بازی پیشینه‌ی داستانی شمشیر مه آ کولپا را به گیم پلی ترجیح داده‌اند. البته که شمشیر زنی شما خشک و خالی نخواهد بود و مهارت هایی بدست خواهید آورد که کمی تنوع حرکت های مبارزاتی شما را کمی بیشتر می‌کند. خلا دیگری که در مکانیزم های بازی حس می‌شود، کلاس بندی و آپگرید های شخصیت شماست. در واقع اگر تنها ویژگی بازی های نقش آفرینی کلاس بندی و نحوه آپگرید کاراکتر شما باشد، این بازی را نباید نقش آفرینی دانست!

روایتی غیر خطی

در بازی های مترویدوانیا معمولا این آزادی عمل به شما داده‌می‌شود تا بخش هایی از بازی را به هر ترتیبی که خواستید بگذرانید. معمولا محدودیت هایی برای این نوع روایت وجود دارد یا گاهی آنقدر آزادی به شما داده‌می‌شود که این هدف نهایی بازی در بین مسیر گم خواهد شد. اینجا همان جایی است که طراحی مراحل Blasphemous شروع به خودنمایی می‌کند. شما آزادید تا با هر ترتیبی که دوست دارید سرزمین های بازی را بگذرانید و دشمنان نهایی هر منطقه را از بین ببرید. اما تا قبل از باز کردن درب کلیسای مادر آف مادرز!

محتوای اصلی بازی جدای از بسته های الحاقی روند بازی را به دو بخش تقسیم می‌کند: بخش اول قبل از باز کردن درب کلیسا و بخش دوم بعد از گذشتن از درب ورودی کلیسا. در بخش اول بازی شما کاملا ازاد هستید تا برای باز کردن درب کلیسا بزرگ و اصلی کاستودیا چه مسیری را انتخاب کنید. اما وقایع بخش دوم بازی کمی متفاوت است و شما در یک مسیر نسبتا مستقیم قرار خواهید گرفت تا به انتهای بازی بروید.

نقد سلطه کلیسا در اسپانیا، درون مایه اصلی بازی Blasphemous

شاهکار اصلی این بازی نه گرافیک چشم نواز ساده، نه گیم پلی روان و چالش برانگیز و نه نحوه روایت در این بازی است. اوج نبوغ تیم The Game Kitchen در پرداخت داستان بینظیر بازی است. البته که در شیوه داستان گویی بازی یک تقلید همه جانبه از آثار میازاکی کرده‌، اما به قدری این تقلید اصالت دارد که نباید به سادگی از کنار آن گذشت. شیوه رویت داستان همان چیزی است که ما بارها در ساخته های فرام سافت ور دیدیم. شما قرار نیست با میان پرده های طولانی و یا یک کپسول فشرده در انتهای بازی داستان بازی را متوحه شوید. بلکه با توجه محیط و آیتم های بازی و در یک کلام با خودِ بازی کردن داستان بازی را به صورت قطره چکانی دریافت می‌کنید. این روند شامل صحبت با کاراکترهای مختلف بازی در جای جای نقشه کاستودیا می‌شود. چنانچه از همان لحظه ورود به شهر، شخصیتی به نام دگراسیاس برای شما شرح مختصری از کارهایی که باید بکنید را ارائه می‌دهد.

جدای از شیوه روایت داستان، ویژگی اصلی بازی، خود داستان بازی است. این همان جایی است که بجای نوشتن یک داستان، نویسندگان بازی دست به ساخت دنیایی نمادین و غنی زدند تا به صورت نامحدود اتفاقات عحجیب و غریبی که از قضا همگی بهم پیوسته هستند را شکل دهند. پتانسیل این دنیای ساخته شده آنقدر بالاست که با انتشار هر بسته الحاقی، خط داستان بازی به طور کلی متفاوت می‌شود؛ به‌قدری که پس از تجربه DLC ها فکر می‌کنید که یک بازی جدید دیگر را تجربه کردید. نکته حائز اهمیت در این بخش انسجام بیش از حد داستان های بازی است. شما هیچ خلا یا باگی در داستان مشاهده نخواهید کرد مگر اینکه خود سازندگان آن را برای ساخت نسخه دوم بازی نگه داشته باشند.

بسته های الحاقی بازی با استفاده از ظرفیت دنیای بازی به کلی داستان را دگرگون می‌کنند.

چیزی که پس از فهمیدن داستان بلسفمس توجه ها را به خود جلب می‌کند، انتقاد تند و صریحی است که به کلیساهای اسپانیایی زمان رنسانس وارد می‌شود. دخالت بیش از حد روحانیون کاتولیک با افکار و اعتقادات انحرافی، باعث گسترش خرافات و کج روی ها در دنیای بازی شده است. چیزی که در زمان رنسانس هم در سویل اسپانیا مشهود بوده‌ و طراحان بازی، آن اتفاقات تاریخی را در جریان بازی خود به کارگرفتند. البته که به شخصه اگر بازی ای تجربه کنم قطعا بخاطر نقد آن به فضای اجتماعی سیاسی یک جغرافیا نیست، اما ظرافت بازی Blasphemous در پنهان بودن انتقادات جدی در لایه های عمیق داستان است. البته که از همان ابتدا دشمن شما پاپ اعظم کلیسای مادر آف مادرز معرفی می‌شود!

از غنی بودن دنیای بازی که بگذریم، سنگین بودن داستان و پیچیدگی فهم آن می‌تواند برای همه خوشایند نباشد. این مدل داستان گویی غیر مستقیم را در کنار زبان سخت و پرتکلف کاراکتر ها و ادبیات استعاری آنها در بعضی مواقع، به پیچیدگی داستانی که در حالت عادی هم سر راست نیست به شدت می‌افزاید. بطوریکه لازم است حتما بعد از تجربه بازی نقاط تاریکی که در ذهن خود دارید را با منابع آگاه مختلف روشن کنید. درکل این بازی برای پلیرهایی که صرفا دنبال بازی های داستان محور با داستانی کاملا شفاف هستند، اصلا و ابدا توصیه نمی‌شود.

شخصیت پردازی قوی؛ ابهامات بجا مانده برای نسخه دوم

شما در سرزمین کاستودیا با شخصیت های زیادی روبرو خواهید شد که هر کدام داستان بخصوص خود را دارند. سازندگان بازی به سادگی از کنار هیچکدام از آن ها نگذشته اند؛ هر کدام کاراکترهای بازی، از باس فایت ها گرفته تا شخصیت های راهنمای بازی همگی به خوبی معرفی می‌شوند. بلسفمس شما را با معرفی این کاراکترها رها نمی‌کند؛ کریسانتا، شخصیتی است که در تمام نسخه اول نقش او بین آنتاگونیست و پروتاگونیست (شخصیت قهرمان و ضد قهرمان) مدام در حال تغییر است، در انتهایی بازی عملی انجام می‌دهد که احتمال ساخت نسخه دوم بازی را به صد می‌رساند. از طرفی میان پرده اول Blasphemous2 با ورود کریسانتا به یک اتاق آغاز می‌شود.

کریسانتا از مرموزترین شخصیت های بازی در هر دو نسخه

بجز کریسانتا که پل ارتباطی بین نسخه اول و دوم بازی است، اوج هنر شخصیت پردازی سازندگان بازی را در باس فایت های اصلی آن باید دانست. یکی از این باس فایت ها، دوشیزه‌ای است که بخاطر زیبایی بی حد و اندازه اش کل سرزمین را بهم ریخته تا درنهایت میراکل (اراده برتر دنیای بلسفمس) او را نفرین می‌کند و به یک چهره متعفن تبدیل می‌شود. شما در راه رسیدن به این باس فایت خرد خرد به بخش هایی از داستان این دوشیزه پی می‌برید. این فرمول تقریبا در تمام بخش ها تکرار شده و از ویژگی های متمایز کننده این بازی به حساب می‌آید.

موسیقی حماسی، حسن ختام بلسفمس

کل روایت بازی، جریان سرنوشت سرزمینی است که تقدیر آن به دست یک از گور برخواسته افتاده‌ است. در بررسی یک اثر ویدیویی، می‌خواهد بازی ویدیویی باشد یا فیلم و سریال، موسیقی و صداهای پس زمینه نقش مهمی دارد. موسیقی بازی Blasphemous شاید به اندازه باقی بخش های آن قابل تقدیر و ستایش نباشد، اما کاملا در خدمت بازی است. در واقع در بسیاری از مبارزات سعی شده ریتم موسیقی با ریتم مبارزه هماهنگ باشد.

Blasphemous شاهکار بازی های مستقل در داستان گویی

در دنیای بازی های ویدیویی امروزی که همه به دنبال داستان هایی شبیه به سریال های سرویس های اشتراکی هستند، بازی مستقل Blasphemous چنان جایگاهی پیدا می‌کند که گیمرها برای عرضه نسخه دوم آن لحظه شماری می‌کردند. داستان فوق العاده، گیم پلی جذاب، نقشه وسیع و گرافیک چشم نواز همگی اثری را ساخته اند که باید آن را یک الگو برای بازی های نسل های بعدی قرار داد. از آنجایی که هیچ اثری بی نقص نیست، این عنوان هم نقص هایی دارد که در مقابل ویژگی های مثبت آن خیلی به چشم نمی‌آید.

آرین مختاری

گیمری که سرنوشت، اونو «فیزیک پیشه» و شیفته فیزیک کرده. دانشجویی که استرسش برای فوتبال بین منچستریونایتد و بیرمنگام بیشتر از امتحان و درسشه! برای آیوی که مثل فرزندمون میمونه مینویسم و امیدوارم سریعتر به بلوغ برسه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا